دلتنگیگرفتــه گریبان راو هر دم ضربه‌ی میخورد از خاطرات کهــن...

سالهاست رفته ای از این خانهیادت اماصاحبخانه شده اینجااجاره م...

او می رفت ودر من قاصدکی بودکه رویایش رابه باد می سپرد#امیرع...

زندگی همین نیستهمینقدر سادهباید فراتر از درک ادمیان باشدصحبت...

دسـت بـرداراز این تــازیــانـه زدن‌هــای بی‌ثــمرما همان اسب...

مــی‌دوم و...از هــمه جا مـانده‌امکاشکسی بود تا می‌گفتدر این...

و روزی که تو چشمانت را بروی من می‌بستیمرا در پشت پلکهایت دفن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط