سیاستی وجود دارد برای فراموشی این چهره ها!

.
چه محلا بهش داش ابرام هم میگفتن. داش ابرام بدن ورزیده و زور بازو داشت. اما از این نعمتی که خدا بهش داده بود، هرجایی استفاده نمی‌کرد.

این خاطره از ابراهیم هادی، خوندنش خالی از لطف نیست: « از خیابان 17 شهریور عبور می‌کردیم. من روی موتور، پشت سر ابراهیم بودم. ناگهان یک موتورسوار دیگر با سرعت از داخل کوچه وارد خیابان شد و پیچید جلوی ما، ابراهیم شدید ترمز کرد.

جوان که ظاهر درستی هم نداشت، داد زد: هو چیکار می‌کنی؟ دوست داشتم ابراهیم با آن بدن قوی پایین بیاید و جوابش را بدهد ولی لبخندی زد و گفت:

سلام خسته نباشید! موتورسوار عصبانی یکدفعه جا خورد. مکث کرد و گفت: سلام، معذرت می‌خوام، شرمنده. بعد هم حرکت کرد و رفت.»

اما کافیه یه نگاه به کانال کمیل بندازیم. اونوقت متوجه میشیم که ابراهیم چه جوری از اون بدن ورزیده خودش استفاده کرد، تا جون نیروها رو نجات بده.

شهید هادی در فکه جنوبی، در کانال‌هایی که الان به اسم کانال کمیل و حنظله معروفه، کنار نیروهای دو گردان (کمیل و حنظله) موندش تا بهشون کمک کنه.

بعضی از نیروهای این دو تا گردان حدود پنج روز درون کانال‌‌های موجود در منطقه گیر میفتن و هرازگاهی چند نفر از اون‌ها از تاریکی استفاده کرده و به خط خودی برمی‌گشتن.

روز پنجم که مصادف با 22 بهمن ماه 1361 بود، سه نفر که انگار آخرین نفرات باقی مونده بودن، خودشون رو به خط خودی می‌رسونن.

در حالی که گرسنگی و تشنگی هر سه تا رو از پا انداخته بود، از رزم جوان قوی بنیه‌ای می‌گن که تا روز آخر، هم آرپی‌جی می‌زد، هم تیربار شلیک می‌کرد و هم به مجروحان رسیدگی می‌کرد...

با مشخصاتی که می‌دادن، انگار داشتن درباره ابراهیم هادی صحبت میکردن.

ابراهیم تا لحظه آخر کنار مجروحان می‌مونه و بعدش دیگه هیچ وقت خبری ازش نمیشه. داش ابرام شهید شده بود.

🇮🇷 @farzandeIRAN_ir

#فرزند_ایران #مفاخر
#ابراهیم_هادی #قهرمان #جنگ
#پهلوان #جوانمرد #ایران #ایرانی
دیدگاه ها (۷)

واکنش ابراهیم هادی به دخترانی که نگاهش میکردند!

مولانا مرید کم کسی نبود! شمس تبریزی

فرمانده ای که بیش از هر سربازی در جنگ مجروح شد!

این خلبان ایرانی را به دونیم تقسیم کنید دستور صدام است!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط