آهنگ تک درخت کمیل نصری

دلتنگی...
واژه‌ای که ساده به نظر می‌رسد اما وقتی پایش به دل می‌رسد، دمار از روزگار آدم درمی‌آورد. انگار هر نفس، سوزی در گلو می‌نشیند و هر نگاه به تقویم، خنجری است که یادآوری می‌کند روزها بی‌رحمانه می‌گذرند و تو نیستی.
این روزها قهوه‌ام دیگر مزه نمی‌دهد. نه شیرینی شکر، نه تلخی ناب دانه‌هایش... هیچ‌کدام نمی‌تواند جای تلخیِ نیامدنت را بگیرد. فنجانی که روزی بهانه‌ای برای گفت‌وگویمان بود، حالا فقط یادآور این است که چه‌قدر حرف در گلویم مانده و چه‌قدر سکوت سهم من شده است.
می‌دانی؟ آدم وقتی دلتنگ می‌شود، حتی ساده‌ترین چیزها هم تبدیل به بغض می‌شوند. صدای باران روی شیشه، بوی خاک نم‌خورده، یک آهنگ قدیمی، حتی رد شدن کسی از کوچه‌ای که شبیه کوچه‌ی قرارهای ماست... همه‌شان دست به دست هم می‌دهند تا زخمی را تازه کنند که هیچ‌وقت درمان نمی‌شود.
دلتنگی شبیه قهوه‌ی سردی است که روی میز جا مانده باشد؛ همان‌قدر تلخ، همان‌قدر بی‌روح، همان‌قدر بی‌معنا. گاهی خیال می‌کنم اگر دوباره ببینمت، اگر دوباره صدایت را بشنوم، دنیا کمی از این سنگینی خالی می‌شود... اما همین خیال هم مثل بخار قهوه زود محو می‌شود و مرا با فنجانی خالی و قلبی پر از حسرت تنها می‌گذارد.
کاش می‌شد دلتنگی را مثل قهوه سر کشید و تمام کرد... کاش می‌شد ته‌مانده‌اش را دور ریخت و دوباره از نو شروع کرد. اما نه... دلتنگی مثل سایه است؛ هر جا بروی، با تو می‌آید.
و من مانده‌ام با این سایه‌ی سنگین، با فنجان‌هایی که هر روز خالی‌تر می‌شوند، و با قلبی که هر روز پرتر از نبودن تو می‌شود.

🎵 #تک_درخت
🎤 #کمیل_نصری
#دلتنگی
#قهوه_تلخ
دیدگاه ها (۰)

آهنگ سایه معین

طنز

نسیان شیرین

دکلمه خسرو شکیبایی

بچه ها عکس شخصیت های رمان فصل 2اسلاید دوم: لئو بلکاسلاید سوم...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۲

دوپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط