ای رقیه خاتون غریب و بیقرار
ای رقیه خاتونِ غریب و بیقرار،
دلِ من از کودکی، گهوارهی نام تو بوده…
هر بار که به آسمان نگاه میکنم، اشکهای سهسالهات را در ستارهها میبینم.
ای دختر دردانهی حسین،
دست کوچک تو شفاعتنامهی بزرگ عشق است.
اگر به کربلا بروم و به بارگاه پدرت سلام دهم، دلم میخواهد اول به نیابت از تو، بر خاک حرم بنشینم.
خانم جان…
دست مرا هم بگیر،
من را هم مثل زائران عاشق، به بوی پرچم گنبد طلایی پدرت برسان…
من مهمان جاماندهام،
#الهیبهرقیه
#حضرترقیه
#خانمسهساله
#امضایکربلایماروهمبزنخانم
#رقیهخاتون
#سوریه
دلِ من از کودکی، گهوارهی نام تو بوده…
هر بار که به آسمان نگاه میکنم، اشکهای سهسالهات را در ستارهها میبینم.
ای دختر دردانهی حسین،
دست کوچک تو شفاعتنامهی بزرگ عشق است.
اگر به کربلا بروم و به بارگاه پدرت سلام دهم، دلم میخواهد اول به نیابت از تو، بر خاک حرم بنشینم.
خانم جان…
دست مرا هم بگیر،
من را هم مثل زائران عاشق، به بوی پرچم گنبد طلایی پدرت برسان…
من مهمان جاماندهام،
#الهیبهرقیه
#حضرترقیه
#خانمسهساله
#امضایکربلایماروهمبزنخانم
#رقیهخاتون
#سوریه
- ۶۲۷
- ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط