روزگارمن و دل در طلب یار گذشت

روزگارمن و دل در طلب یار گذشت
روز و شب در پی دلدار وفادار گذشت

عمر بی حاصل و غوغای جوانی سر شد
حیف و صدحیف که بی همدم و غمخوار گذشت

شوق دیدار نگاری به دلم ماند، بسی
وای از این عمر که در حسرت دیدار گذشت

چه سخنها که مرا با دل شیدای تو بود
نشدی محرم دل
،فرصت گفتار گذشت

باز کن دفتر احساس دلی غمگین را
تا بدانی که چِها بر دل بیمار گذشت
دیدگاه ها (۱۶)

🏵❤🏵❤🏵❤🏵❤🏵❤ساز دل گفت که تو زمزمه ناب منیصدف قعر دلی،گوهر جذا...

❤💙❤💙❤💙❤💙❤❤با همین دست،به دستان تو عادت کردماین گناه است ولی ...

کی به آتش می‌کشی تسبیحِ یا قدوس را ؟روح سرگردان این پروانه‌م...

دل لرزان و نگاه نگران من و توعاقبت فاش کند عشق نهان من وتوزن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط