استوری عاشقانه مرد تنها

با صدای بی صدا

مثل یک کوه بلند

مثل یک خواب کوتاه

یه مرد بود یه مرد

با دستهای فقیر

با چشمهای محروم

با پاهای خسته

یه مرد بود یه مرد

شب با تابوت سیاه

نشست توی چشمهاش

خاموش شد ستاره

افتاد روی خاک





#فرهاد_مهراد
‌دهانت را می بویند 
مبادا که گفته باشی دوستت می دارم 
دلت را می بویند 
روزگار غریبی ست نازنین 
و عشق را 
کنار تیرک راه بند 
تازیانه می زنند.
دیدگاه ها (۰)

استوری عاشقانه کوه صبر

استوری عاشقانه

استوری عاشقانه ارام جانم

استوری عاشقانه یکی رو دوست داشتم

«معشوق سابق» پارت شصت و سه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط