آنی بود درها وا شده بود

آنی بود،  درها وا شده بود
برگی نه، شاخی نه، باغ فنا شده بود
مرغ مکان خاموش، آن خاموش، این خاموش ،خاموشی گویا شده بود
آن پهنه چه بود؛
با میشی گرگی همپا شده بود
نقش صدا کم رنگ، نقش ندا کم رنگ،
پرده مگر تا شده بود
من رفته، او رفته، ما بی ما شده بود
زیبایی تنها شده بود
هر رودی دریا
هر بودی بودا شده بود...

#سهراب_سپهری

@foroogh_shamloo
دیدگاه ها (۰)

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩﮐﺎﺵ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼﺩﺭ ﮔﻨﺠﻪ...

برای تو و خویشچشمانی آرزو می‌کنمکه چراغ‌ها و نشانه‌ها رادر ظ...

‌تو دلم گفتم کاش آدم بتواند دنیا را بالا بیاورد و این همه در...

زندگی شاید آن لحظه‌ی مسدودی‌ستکه نگاه مندر نی‌نی‌ چشمانِ توخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط