پارتشانزدهم

#پارت_شانزدهم
#زیباترین_عشق
نیکا _دیانا به من گفته رل داره شاید دروغ گفته اینطوری ارسلان بیشتر آسیب میبینه 😒😏




دیانا _🎵 🎵 🎶 🎶 🎵 🎶 من شدیدا آرزومه تو رو ببینم تو چشات ستاره داری منم
عاشق همینم
هدفون رو شوت کردم اونور و دوباره یاد ارسلان افتادم و ناراحت شدم بغض کردم
دایی دیانا _دیانا جانمیتونی بیای پایین
کامیار اومده ها
دیانا _ای خدا چرا ولم نمیکنه من ازش بدم میاد آخه چرا ول نمیکنه
به خاطر دایی باید اونم تحمل کنم
لباس حریرم رو پوشیدم رفتم طبقه پایین دایی بوسم کرد سامیار داشت میومد سمتم که رفتم آشپزخونه و رفتم بغل دایی نشستم دایی گفت دیانا جان باید به جای من تو و سامیار برید مهمانی آخر هفته کاریه باید برید نه
هم نشنوم
دیانا _آخ....
دایی دیانا _ادامه نده دیانا جونم
سامیار _ چشم دایی جون الان دوشنبس 3روز دیگه

حمایت کنید 🙂💔
دیدگاه ها (۶)

#پارت_17 #زیباترین_عشق

#زیباترین_عشق #پارت_18

‌#پارت_پانزدهم #زیباترین_عشق

#زیباترین_عشق #پارت_چهاردهم

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی من پارت ۳۲دیانا: دنیا رو سرم خراب شد دکتر منو با ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط