باچیرا همون لحظهبه پای هم پیر شید
باچیرا همون لحظه:به پای هم پیر شید.
کایزر که خیلی عصبانی شده بود با صدای بلند و با اعتماد بنفس فروان فریاد میزنه:ایساگیی برا منههههههه
سائه که خیلی سرخ از خجالت شده بود با صدای نحیف و نازک و زیبایش که مثل صدای چه چه بلبل در جنگل های آواز های دلنشینی می خوانند با همین صدای زیبایش آرام و نحیف گفت:رین.......(بیشتر سرخ)برا من..منه
رین که خیلی وقته منتظر این حرف بود پرید بخل داداشش
ایساگین با عصبانیت ولی با صدای آروم(با اون صدای زشتش)رو به کایزر گفت:وگرنه نگفتم نباید کسی بفهمه؟
کایزر با اون صدای بهشتیش که انگار یک دریا ی آرام و زیباااااا ولی در درون عصبی که صدایش مانند صدای....آنقدر زیباست نمیدونم چجوری توصیفش کنم😅 پس خودتون اون صدای زیبا را فرض کنید گفت:باع تو برا رین شده بودی میخواستی خفه خون بگیرم؟
ایساگین چیزی نگفت داستان ما هم به سر رسید
همینجوری اینو نوشتم خواستی نخون خواستی بخون به منم ربطی ندارنه با من هم نظر بودی یا نهایت نظر بندست
کایزر که خیلی عصبانی شده بود با صدای بلند و با اعتماد بنفس فروان فریاد میزنه:ایساگیی برا منههههههه
سائه که خیلی سرخ از خجالت شده بود با صدای نحیف و نازک و زیبایش که مثل صدای چه چه بلبل در جنگل های آواز های دلنشینی می خوانند با همین صدای زیبایش آرام و نحیف گفت:رین.......(بیشتر سرخ)برا من..منه
رین که خیلی وقته منتظر این حرف بود پرید بخل داداشش
ایساگین با عصبانیت ولی با صدای آروم(با اون صدای زشتش)رو به کایزر گفت:وگرنه نگفتم نباید کسی بفهمه؟
کایزر با اون صدای بهشتیش که انگار یک دریا ی آرام و زیباااااا ولی در درون عصبی که صدایش مانند صدای....آنقدر زیباست نمیدونم چجوری توصیفش کنم😅 پس خودتون اون صدای زیبا را فرض کنید گفت:باع تو برا رین شده بودی میخواستی خفه خون بگیرم؟
ایساگین چیزی نگفت داستان ما هم به سر رسید
همینجوری اینو نوشتم خواستی نخون خواستی بخون به منم ربطی ندارنه با من هم نظر بودی یا نهایت نظر بندست
- ۱.۴k
- ۲۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط