قرارمون این نبود از هم دیگه دور بشیم

قرارمون این نبود از هم دیگه دور بشیم
قرارمون این نبود نسبت بهم عوض بشیم
قرارمون ؟
مگه قراریم گذاشته بودیم
راست میگی ما هیچ قراری باهم نداشتیم ((
همیشه دلم میخواست نسبت به سنم خیلی بزرگتر باشم
و الن دقیقا اونجام و اونقد بزرگ شدم که احساس شکستگی میکنم
دلم ساعتها خاب میخاد
فقد یکم فراموشی
هرچند همهجا دنباالمی...
کجا باید برم...یه دنیا خاطرت تورو یادم نیاره؟
کجا باید برم که یک شب فکرتومنوراحت بزاره؟
احساس میکنم تو یه باتلاق عمیق افتادم
هرچی دستو پا میزنم بیشتر توش فرو میرم
احساس میکنم دیگه کلمهارو گم‌نکردم (چقد اینروزا احساسام زیاد شدن )خب بریم ادمشو. تک به تکشون رو دارم
انقد زیادن که هرچی بنویسم کمن
دلم نوشتن میخاد
ولی خب مگه برا کسی مهمه؟
بیشتر از نوشتن دلم بودن واقیتونو میخاد
اونقد که تا صبح توی بغلت از خر بازیای خودت بگم
میدونسی کیسه بوکسس خریدم 🥊
انقد زدمت انقد زدمت که دستم رگ‌به رگ شده
ولی فداسرت
همین که تو آسیبی نبیبنی کافیه))
خیلی زر زدم نه؟
نه///////
وقت رفتن کاش در چشمم نمی‌غلتید اشک
آخرین تصویر او در چشم‌ هایم تار بود...:)


کپشنمون دلیه(واسه فالورای دلی ترر
لازمه بنویسم خشتک بی مخاطب؟
بفمین دیه
هرچیزی که مخاطب نداره
ینی اگه داشته باشه دیگه نداره 🌚
اینو لازمه بنویسم
#عقاب_تنا
دیدگاه ها (۱۹)

آشیانِ منِ بیچاره اگر سوخت چه باک؟!فکرِ ویران شدنِ خانه‌ی صی...

جنوبیا هر وقت میخوان ماهی درست کنن میگن مواظب باش زهله اش نت...

میگفت : هیچوقتِ هیچوقتِ هیچوقت هیچ آدمی برای من اون آدمی نبو...

گاهی باید از یاد بردورفت از یاد.. 🌿

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط