[در شهر بودم ؛جایی میان شهر ،سراغ میگرفتم از آدم‌ها . .لبخند...

یه‌جاتورادیو‌چهرازی‌میگه :دیروقته‌موندیم‌روزمین ،کجاپیدات‌کن...

گفتـه بودم بعد از این بآید فرآموشش کنم !دیدمش..وز یـآد بُردم...

« أحبك أكثر اتساعاً من رؤيا عينيكأكثر قرباً من مسامات جلدك »...

با اشتیاق نامَت را صدا زَنَم ! تو "جان" جوابم دَهی ، و من به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط