دنیای کاغذیمـ را...
سپردمـ دستـ قلمـ هایی که...
رقص روی سفیدی کاغذ را آموخته بودند...!!
دنیای خاکیمـ را..
سپردمـ دستـ پاهایی که...
دویدن را روی آن  را خوبـ بلد بودند..!!
دنیای بیهودگی امـ را..
سپردمـ دستـ خیال های باطلی که ..
شبـ را به روز خوبـ میدانستند چطور باید رساند..!!
دنیای گناهکاریمـ را...
سپردمـ دستـ خدایی که...
بخشیدن را خوبـ می دانستــ..!!
و دنیای دلدادگیمـ را...
سپردمـ دستـ تو که...
که..؟؟
که میدانی باید چه کرد با آن..؟؟
که میدانی...
بی وفا باشی میمرد دنیای بیچاره من..؟؟
دنیای کوچکی بود ولی پر از خواستن...
پر از خواهش... پر از بودن...پر از انتظار و بیقراری...!!!

کاش همانگونه که در مجازی برای طرف مقابل رابطمون ابراز علاقه ومحبت میکنیم در دنیای واقعی هم بکنیم که بی توجهی و دوری ودلتنگی مداوم حس ناکافی بودن به آدم میده که بعضی وقتها آدم حتی ازخودشم بدش میاد!!
وکاش قبل گلایه و ناراحت شدن ازکسی بابا کلاهمونو بذاریم جلومون و ازخودمون بپرسیم آیا در مقابل افکار و رفتارم عکس العمل اون شخص بجاست یا بیجاست،آیا خودم جای اون بودم عکس العملم غیر از این بود.....!!
دیدگاه ها (۰)

تو همیشه...بخشی از من خواهی بود، تا زمانی که تپش قلبم ادامه ...

من  عاشق  روییدن  گل های  بهارمچون شاخه گلی مثل تو روییده کن...

واقعیت نه پاهایِ رفته ے من بودنه دلِ شڪسته ے تو واقعیت ،خستڪ...

خیال مرا،شانه میکنی؟پریشان است....💔🖤عیبی یوخ گلر بیر گونلر ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط