شاید الان یه جا اون ته ته قلبم جات خالی باشه اما هنوزم دل

شاید الان یه جا اون ته ته قلبم جات خالی باشه اما هنوزم دلم نمیخواد بر گردی..
دلم نمیخواد بر گردی و اون حس امنیت و خوشحالی و با خودت بیاری منو وابسته کنی و بزاری بری...
این داستان از همون اولش معلوم بود «یکی بود یکی نبود»..
و من تهشو با «اون یکی با یکی دیگه بود تموم میکنم»:)
دیدگاه ها (۳)

درسته یکی دماغ بزرگ یکی ابروی پیوندی یکی چشمای ریز... درسته!...

گاهی وقت‌ها، یا شاید هم همه‌ی وقتم را صرف به تو فکر کردن میک...

HBD to me:) روز تولدم... اصلا هیچ حسی ندارم، نه خوشحالم نه ن...

واقعا احساس خلاء میکنم... واقعا.. واقعا... میرم باشگاه میام،...

سناریو درخواستی

خوشگل خانم امروز تولدته و سال ها پیش بدون وقتی به دنیا اومدی...

یه آرمی بعد شنیدن خبر کمک یونگی برای ساخت مرکز درمانی بچه‌ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط