شاعر چشمت شوم یا شاعر خندیدنت

شاعر چشمت شوم یا شاعر خندیدنت
ای فدای لحظه ی در ماه شاید دیدنت

چشم تو کندوی صدها عاشق دیوانه وار
من ولی دیوانه ام ، دیوانه ی نوشیدنت

در دو چال گونه ات دنیای من جا می شود
عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت

گرچه زیبا تر ز ماهی ، آمدی از آسمان
تا نیفتد چشم نامحرم به شب تابیدنت

گل شدی ، آنقدر زیبا تا که یادت می کنم
ترسم ای گل جان بگیرد عقده های چیدنت

مثل باران می زنی بر پنجره تا می رسی
سنگ بارانش بکن اینبار با باریدنت♥️♥️🌹♥️🌹
لایق عشق من
♥️مهدی♥️
دیدگاه ها (۲۶)

سقف عاشقانه هایمچه زیبا فرو مے ریزنددر دنج ترین جاے ِ دنیابه...

دلم رنج عجیبی میبردازدوریت امانجابت می‌کند مانندبانوهای ایرا...

لمسِ آغوشِ تو گر باشد و من باشم و دلدیگر از هر دو جهان، هیچ ...

چقدر قشنگ بازی کرد براش😂😂😂👍👍

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط