My vampire partner part : 46
با کمک مجلات خبری که در پشت انبار کرده بود که بدون شک از مرد طبقه ی پایین که برایش نقشه را تهیه کرده گرفته بود
اِما میدید که جیمین درونشان غرق شده و متوجه شد که آنها را بسرعت میخواند چون هر چند صفحه از او در مورد اصطلاحاتی که نمیدانست سوال میکرد
مخفف کلمات بنظر او را گیج میکرد و اما آنها را سرهم بندی میکرد
ناسا اداره کل ملی هوا فضا ، دى اى ای سازمان مبارزه با مواد مخدر آمریکا پی دی ای دستيار ديجيتالي شخصي و وقتی ام پی تری را پرسید کم آورد
وقتی جلد مجله ها را یکی پس از دیگری برداشت دفترچه راهنمای ماشین را برداشت و سوالات از سر گرفته شد
انگار که اِما میدانست جعبه دنده را توضیح دهد
حتی با کمک دست و پا شکسته ی او میتوانست حس کند که لیکا در حال یادگیریست و میتوانست بفهمد که چقدر باهوش است
و سوالاتش چنین نشان میداد که در حالی که آگاهی و دانشش را جذب میکرد چقدر استنباط میکند و به نحوی پاسخ هایش را استدلال میکرد که هرگز تصور نمیکرد امکانش وجود داشته باشد.
نسخه اجازه و راهنما و قوانین اجاره ی ماشین را که به زبان فرانسه بود خواند ، سپس جوری آنرا کنار گذاشت انگار که تحت تاثییر قرار نگرفته با نگاهش توضیح داد
+ بعضی چیزا عوض شده شما هنوزم روی تپه ترمز دستی رو میکشین، حالا یا با کالسکه یا هر چی
تكبرش بخاطر انفصال ساده اش در مورد چیزها عذاب آور بود
اگر اِما هرگز ماشین وقتی که بزرگسال ندیده بود تا شود او را وحشت زده میکرد
ولی نه جیمین را.
در جاده بسیار با خودش خوش بود
راحت روی صندلی چرمی نشسته بود و بیش از حد در مورد هوا پنجره ریموت ها دکمه ها و روشن خاموش کردن و بازو بسته کردن پنجره ها و له کردن تکنولوژی آلمانی با پنجه های عظیم الجثه اش کنجکاو بود
اگر مدت زیادی زندانی شده پس نباید مغشوش باشد؟ نباید حالا شوکه شده باشد؟
اِما باور داشت که هیچ چیز نمی توانست او را با نخوت عظیمش شوکه کند...عالی شد ریموت سقف سقف بازشوی اتومبیل را پیدا کرد
صبرش تمام شده بود.
باز
بسته
باز
بسته
باز
بسته
هر دقیقه که به طلوع خورشید نزدیک میشد، بدن اِما منقبض تر میشد
او همیشه همینطور محتاط بود
این سفر به اروپا اولین استقلال واقعی اش بود چون خاله هایش تمام تدابیر امنیتی را سنجیده بودند، با اینحال اما فرار کرده، دزدیده شده و مجبور شده بود با ماشین وارد دنیای بدون امنیتی شود که از خورشید راه خلاصی نبود بجز صندوق عقب به جایی که...چه کسی میدانست به کجا و همچنان ممکن است همه ی اینها امن تر از نرفتن با او باشد
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما اگر پارت بعدی رو میخواین
اِما میدید که جیمین درونشان غرق شده و متوجه شد که آنها را بسرعت میخواند چون هر چند صفحه از او در مورد اصطلاحاتی که نمیدانست سوال میکرد
مخفف کلمات بنظر او را گیج میکرد و اما آنها را سرهم بندی میکرد
ناسا اداره کل ملی هوا فضا ، دى اى ای سازمان مبارزه با مواد مخدر آمریکا پی دی ای دستيار ديجيتالي شخصي و وقتی ام پی تری را پرسید کم آورد
وقتی جلد مجله ها را یکی پس از دیگری برداشت دفترچه راهنمای ماشین را برداشت و سوالات از سر گرفته شد
انگار که اِما میدانست جعبه دنده را توضیح دهد
حتی با کمک دست و پا شکسته ی او میتوانست حس کند که لیکا در حال یادگیریست و میتوانست بفهمد که چقدر باهوش است
و سوالاتش چنین نشان میداد که در حالی که آگاهی و دانشش را جذب میکرد چقدر استنباط میکند و به نحوی پاسخ هایش را استدلال میکرد که هرگز تصور نمیکرد امکانش وجود داشته باشد.
نسخه اجازه و راهنما و قوانین اجاره ی ماشین را که به زبان فرانسه بود خواند ، سپس جوری آنرا کنار گذاشت انگار که تحت تاثییر قرار نگرفته با نگاهش توضیح داد
+ بعضی چیزا عوض شده شما هنوزم روی تپه ترمز دستی رو میکشین، حالا یا با کالسکه یا هر چی
تكبرش بخاطر انفصال ساده اش در مورد چیزها عذاب آور بود
اگر اِما هرگز ماشین وقتی که بزرگسال ندیده بود تا شود او را وحشت زده میکرد
ولی نه جیمین را.
در جاده بسیار با خودش خوش بود
راحت روی صندلی چرمی نشسته بود و بیش از حد در مورد هوا پنجره ریموت ها دکمه ها و روشن خاموش کردن و بازو بسته کردن پنجره ها و له کردن تکنولوژی آلمانی با پنجه های عظیم الجثه اش کنجکاو بود
اگر مدت زیادی زندانی شده پس نباید مغشوش باشد؟ نباید حالا شوکه شده باشد؟
اِما باور داشت که هیچ چیز نمی توانست او را با نخوت عظیمش شوکه کند...عالی شد ریموت سقف سقف بازشوی اتومبیل را پیدا کرد
صبرش تمام شده بود.
باز
بسته
باز
بسته
باز
بسته
هر دقیقه که به طلوع خورشید نزدیک میشد، بدن اِما منقبض تر میشد
او همیشه همینطور محتاط بود
این سفر به اروپا اولین استقلال واقعی اش بود چون خاله هایش تمام تدابیر امنیتی را سنجیده بودند، با اینحال اما فرار کرده، دزدیده شده و مجبور شده بود با ماشین وارد دنیای بدون امنیتی شود که از خورشید راه خلاصی نبود بجز صندوق عقب به جایی که...چه کسی میدانست به کجا و همچنان ممکن است همه ی اینها امن تر از نرفتن با او باشد
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما اگر پارت بعدی رو میخواین
- ۱۲.۹k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط