گاهی صدا از جنس واژه نیست…
از جنس لمسِ احساسه.
سعید نمی‌خونه که بشنوی؛
می‌خونه که "یاد بیاری"—
یاد اون‌ فصلی که تمام شعرهای دلت هنوز گفته نشده بودن،
اما در سکوت، "او" می‌فهمیدشون.

و بعد، جایی میان ترانه، صدایی میگه:
«عجب حال خوشی دارم که من پروانه‌ات گردم…»
و دلت از جاش بلند میشه.
چون می‌فهمه عشق، فقط رسیدن نیست—
گاهی یه پرواز بی‌بازگشته،
به دور نوری که گرچه می‌سوزونه،
اما روشن می‌کنه تمام دلتنگی رو.

و آخرش...
همه‌چیز تموم نمی‌شه،
فقط خاکستر می‌شه
تا جایی برای دوباره زیستن باز شه.
«مرا آتش بزن...» یعنی اجازه می‌دم،
که این عشق، تا آخرین ذرهٔ منو از نو بسازه.


#اندوه_شیرین
#سعید_پور_سعید
#عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

هرڪجا ....عطرت بپیچد می شود در هوای نفسهایتجانی دوباره گرفتم...

در خلوت صدای تو، سعید پورسعید، همه‌چیز رنگ و بویِ زندگی می‌گ...

هيچ چيز قشنگ تر از اين نيست؛يكى را داشته باشى،كه هر روز به ا...

امروز روز توستدنیا تبسم کرده استامروز با یادتبی شک آسمان آبی...

چندپارتی

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط