💙💙 پدرِ من کارگر بود

پدرِ او معلم

ما پولِ جهاز نداشتیم

آنها پولِ عروسی

به هم نرسیدیم

سالها سپری شد

او پزشک شد و من معلم ورزش

دخترش دانش آموزم شده

و گاهی من بیمارش میشوم

اما آنچه هم "درد" و هم "درمان"مان شد

پولِ کمِ حلالِ پدرانمان بود.💙💙
دیدگاه ها (۰)

🧡🧡 صبح یعنے آغاز یڪ سبد شعر ، ترانہ ، آواز .صبح یعنے ڪہ بخند...

💛🌸 صبح یعنىهمه ی شهر پر از بوی “خداست”عابرى گفت :که این “مطل...

🍃💛 همه یک نفر رامی خواهند که تمام حواسش جمع خیالش باشد این ر...

💕💕 میگفت دلتنگی بخشی از رفتنهباید بپذیریشباید تحمل کنی باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط