بر یال باد میرود من
بر یال باد میرود «من»
که جز «یاد» رفیقی ندارد،
امانم بریده و
«درد»
کژ افتاده
زیر پای حوصله؛
دو وجب مانده
تا غروب کنم
شاید
حکمتیست
در خویشاوندی «چشم» و «خواهش»
که مرگ
با گلویم «گرم» گرفته است!
میدانم
سایه، همسایه نمیشود
اما
ما کوتاه نبودیم
دستهای اتفاق بلند بود...
#مریم_قرایی
https://t.me/chekamehaibaran
پ.ن
از این رختخواب سرد
شبهای سراسر اندوه
لباسها و
خیابانهای بیخاطره
از این تن درد الوده
فراری میدهم
آخر جانم را
#امیرعلی_قربانی
که جز «یاد» رفیقی ندارد،
امانم بریده و
«درد»
کژ افتاده
زیر پای حوصله؛
دو وجب مانده
تا غروب کنم
شاید
حکمتیست
در خویشاوندی «چشم» و «خواهش»
که مرگ
با گلویم «گرم» گرفته است!
میدانم
سایه، همسایه نمیشود
اما
ما کوتاه نبودیم
دستهای اتفاق بلند بود...
#مریم_قرایی
https://t.me/chekamehaibaran
پ.ن
از این رختخواب سرد
شبهای سراسر اندوه
لباسها و
خیابانهای بیخاطره
از این تن درد الوده
فراری میدهم
آخر جانم را
#امیرعلی_قربانی
- ۳۱.۶k
- ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط