بر یال باد میرود من

بر یال باد می‌رود «من»
که جز «یاد» رفیقی ندارد،
امانم بریده و
«درد»
کژ افتاده
زیر پای حوصله؛

دو وجب مانده
تا غروب کنم
شاید
حکمتی‌ست
در خویشاوندی «چشم» و «خواهش»
که مرگ
با گلویم «گرم» گرفته است!

می‌دانم
سایه، همسایه نمی‌شود
اما
ما کوتاه نبودیم
دست‌های اتفاق بلند بود...

#مریم_قرایی



https://t.me/chekamehaibaran


پ.ن
از این رختخواب سرد
شب‌های سراسر اندوه
لباس‌ها و
خیابانهای بی‌خاطره
از این تن درد الوده
فراری می‌دهم
آخر جانم را


#امیرعلی_قربانی
دیدگاه ها (۴۶)

#وطنـــم

کاش میتوانستم درخت باشمیا کوهیا تکه ی از آن.یا هر چیزی که مح...

تنـــگـه دلــــــم و دیـــری اســت کـه تنــها باز کـــردن ...

کپشن از #تینــازیبایی زن دﺭ خط و خال صورتش نیستبلکه زیبایی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط