از زمانی که تو را بین خلایق دیدم

مثل یک فاتحه مغرور به خودم بالیدم

عشق یکبار به من گفت برو گفتم چشم

عقل صد بار به من گفت نرو نشنیدم

پدرم هی وصیت کرد که عاشق نشوم

تو چه کردی که به گور پدرم خندیدم

سالها درد کشیدم که به دردم بخوری

آخرش رفتیو از درد به خود پیچیدم

از دهانم که پر از توست بدم می آید

تف بر آن لحظه که لبهای تو را بوسیدم

داستان منو زیبایی تو یک خط است

بچگی کردمو از لای لجن گل چیدم
دیدگاه ها (۰)

دخترم!

ادمینتون عاشق خیلی از آهنگاشه 🥹

بچه ها رفتیم اکسپلور عرررررر🎀🥲🥲💟

عشق یکبار به من گفت برو گفتم چشم عقل صدبار به من گفت نرو نشن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط