سالها میگذرد ازعمرم

🍒🌱سالها میگذرد ازعمرم
چون گرد پر گشوده و چون باد میروم
مرغم کبوترم
به اسارت درآمده
نه دست میزنم
نه پای میزنم
دادی نمیزنم
تا بارهای غم گرفته و طوفانی همیشه خسته خود
از دوش ضعف خویش
برجای افکنم

مسکوت یک سکوتم و مبثوت یک ثبات🍒🌱
دیدگاه ها (۰)

🍒🌱نمی‌دانم چرا اما به قدری دوستت دارمکه از بیچارگی گاهی به ح...

🌱🍒این همه دلشوره افتاده است بَرجانم...چرا؟من که امشب خوب بود...

🌱🍒مرا با اندوهم رها نکن،زندانی‌ام کنبا دستیکه آفتاب می‌ریزد🌱...

🍒🌱روزنامه‌ها هرگز نمی‌دانندتمام اتفاق‌های تلخ جهانمی‌تواند ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط