روایت یه دوست از سفرش

روایت یه دوست از سفرش 🥺
قبول داری؟؟؟؟

که گیلان طبیعتش لباسای قشنگش و آدمای مهربونش با لهجه ی شیرینی که دارن باعث
حال خوبت میشن؟؟

و خاطره ای که تبدیل شد به این کلیپ 👇🏾
۳ ماه پیش حالم خیلی بد بود چمدونو بستم رفتم سمت ماسوله تا رسیدم چشمام به خانمی افتاد که با لباس محلی نشسته و داره جوراب میبافه همینجور غرق افکارم شده بودم که نفهمیدم ۱۰ دقیقس دارم نگاش میکنم یهو دیدم به من گفت
(ته جان قوربان ته دل تاسیانه )
معنیشو نفهمیدم فقط بهش لبخند زدم
بعد یکی از جوراباشو داد به من
گفتم به شرطی میگیرم که پولشو بگیری ازم
(چون اینا درآمدش بود)
بغلم کرد گفت آدم از دخترش پول نمیگیره
نمیدونم چرا با این حرفش اشک و لبخندم
باهم قاطی شد🥹🫶🏼
(تو تمام این لحظات این آهنگ که روی کلیپه در حال پخش بود )

بهش گفتم به نظرم تو فرشته ای

گفت دلم میخاد تو ذهن آدما بمونم ❤️‍🔥
قشنگ گفت…. باید بگم تو ذهنو قلب من موندگار شد…
به نظر من سرمایه ی اصلی هر آدم
دل بزرگ و بخشنده بودنشه❤️

بی منت ببخش بی منت محبت کن
آدما ندیدن.. فدای سرت خدا که میبینه🩵
#ستایش_قلب_سربی
#گیلان #شهر_باران
#طبیعت #گیلکی #دلتنگی
#خاص
دیدگاه ها (۰)

خانه ای در قلب خود با دست لرزان ساختیعشق پاکم را گرفتی ، داخ...

دوست داشتنِ تودر وجود من استخاکش، آبش، نورشزندگی و خیالش با ...

𝘓𝘰𝘷𝘦 𝘪𝘴 𝘩𝘰𝘸 𝘺𝘰𝘶 𝘴𝘵𝘢𝘺 𝘢𝘭𝘪𝘷𝘦, 𝘦𝘷𝘦𝘯 𝘢𝘧𝘵𝘦𝘳 𝘺𝘰𝘶 𝘢𝘳𝘦 𝘨𝘰𝘯𝘦.عشق یعنی...

تو تنهایی ات را شعر میکنی؛او دود ؛دیگری سکوت!امامن رو بر میگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط