تمام شد

تمام شد !!!
مابه عهدمان وفاداربودیم وسالهابی
آنکه کسی ازمابخواهدماندیم ،
ماندیم وجان دادیم وهیچکسی ندیداین مرگ تدریجی و درد ناکمان را این تنگه نفسی که به هزار جان کندن در جریان بودتا بجای بیاوریم رسم رفاقت را تا ارج بنهیم خاطراتی را که روزی باچه امیدها وارزوها حفظ کرده بودیم تا برای
فرزندمان بازگوکنیم اما دریغا وصدای دریغ ...
دیگر هیچ از من نمانده اکنون این منم آواره ای بی آشیان وخانواده که بوقت گرما همنشین شب‌هایم‌ هزاردستانیست
خوش صدا وبه هنگا‌م سوز وسرما جغدی بداهنگ‌ ترانه خوان شب‌های منست...
دیگر از من هیچ نمانده بسان بیمارمبتلا به سرطان پوستی شده ام براستخوانیکه تامغزش میسوزداز درد دیگر نه نایی به بدن مانده ونه توانی به
پاهایم ،فقیرتر ازفقرمو ناامیدتر از ناامیدی ،خنده سالهاست که از وجودمنکه همیشه خندان بودم رخت بربسته نه یک همصحبتی نه یک همنشینی،بی همدمو تنهاآنقدر در کلبه احزان خوددر سکوتی نه برحسب عادت
وخود خواسته که به اجبارزیست میکنم
خوشم با اشکهایی که چون میچکد ارامم میکند ....
#خانبیان
-خان.بی.آن.تمامشدارزوهایش
دیدگاه ها (۰)

بعنوان کسیکه بهترین سالهای عمر وجوانیش را فدای عشق و دلبستگی...

دیهان م😔

تنها ندیدمشنالان نمی نمودتنها مرا بدیدبغضم شکسته بود ...تکیه...

من برات مینویسم‌ اماتونمیخونی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط