خدایا تو رهایم نکن تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم

خدایا تو رهایم نکن ! تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم ! تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم !
تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم ! تو را گرم دیدم و سردترین لحظه ها به سراغت آمدم ! تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی ؟؟! نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی میان این دو گم شدم و هم خود را و هم تو را آزار میدهم شاید نتوانستم آنی باشم که تو خواستی اما هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
گاهی حجم دنیاي درونم از وجودت تهی میشود،آنوقت من می مانم و تنهایی و ترسهایم ، دردها , امیدهایم یك آرزوي دور از دسترس ، تنها نور وجود توست كه دلم را آرام نگاه میدارد ، آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ” ! پس نورت را هرروز به دلم بتابان و دستم را رها نکن....
دیدگاه ها (۱)

قشنگترین چیزی که امروز میتونستم ببینم...عینک طبی میزارن برای...

سفر عشق از آن روز شروع شد که خدامهر یک “بی کفن” انداخت میان ...

دیوانه نبودی، نه به اندازه‌ی کافیهر شب ننشستی که خیالات بباف...

حسین کیه؟چکار کرده واست که انقدر حسین حسین میگی؟

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

#عشق_جنایت 🔪پارت45لیا:خوب همینه که هست شما خودتون و برای عرو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط