پرنده ام و در قفس دلتنگ بام تو
-با بال شکسته.. پرواز کردن هنر است.!✨هیچوقت نمیشه به یه پرنده تو قفس..،
آزادی رو بیان کرد!
خب ولی من یه قلب دارم که با تموم ضربه هایی که خورده هنوز داره میتپه!
دلم غربت زده ای ست تنها
روزها می گذرند
و شب ها
تنها همدم من هستند
با دل شکسته روی تخته دلم
از خوب ها می نویسم و بدها
دلم شکسته ست و
هیچکس دردم را نمی داند
آه از این غم که با من
می سوزد و می سازد
یادمان باشد:
اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
که در این بحر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم . . .
ای پرنده مهاجر سفرت سلامت اما
به کجا میری عزیزم قفسه تموم دنیا
روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری
وقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری
میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت
واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم
آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه
میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت
واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم
آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه
پرنده بیپر و پرواز و نغمه خاموشیست
پرنده فاصلهی بالهای پرواز است
پرنده طعمه گرفتن ز قلّههای بلند
پرنده پر کشیدن بر آبهای زلال
پرنده راوی چشمهای بارانی
پرنده خواستنِ آسمانِ درونِ دل است
پرنده کوچ
پرنده لانه به شاخ فصول بنهادن
پرنده عابرِ هموارهی خطر بودن
پرنده خو نگرفتن به میلههای قفس
پرنده شوقِ رهایی
پرنده آواز است
پرنده چیدنِ گلبرگهای ناپیدا
پرنده رد شدن از مرزهای ممنوعه
پرنده سینه سپردن به خالِ سرخ بلا
پرنده بُرد دلاویزِ نامِ آزادیس
عاشق کبوتر بود. می گفت پرندهای وفادارتر از کبوتر نیست. رهایش که می کنی هرجا برود، خیالت راحت است که برمیگردد. فقط دو روز حواسش پرت شد، فقط دو روز فراموششان کرد. همهشان رفتند، همهشان گم شدند. او دانه میریخت، اما دیگر دیر بود! هیچ کدامشان برنگشتند. مشکل اینجاست. ما یادمان رفته هیچ تعهدی یک طرفه نیست. وفادارترین کبوتر هم برای ماندنش دانه میخواهد، توجه میخواهد، عشق میخواهد. هیچ کبوتری ناچار به ماندن نیست. هیچ کبوتری …
بعضی از چیز ها
تنها از دور ظاهر آرام و زیبا دارند
و انسان
برای نزدیک شدن به آنها نباید پافشاری کند
مثل عشق
سیاست
و مهاجرت …
من بر آسمان خراش ها
پرنده های مهاجر زیادی دیده ام
که چشم هایشان پر از اشک بود!🕊💔
آزادی رو بیان کرد!
خب ولی من یه قلب دارم که با تموم ضربه هایی که خورده هنوز داره میتپه!
دلم غربت زده ای ست تنها
روزها می گذرند
و شب ها
تنها همدم من هستند
با دل شکسته روی تخته دلم
از خوب ها می نویسم و بدها
دلم شکسته ست و
هیچکس دردم را نمی داند
آه از این غم که با من
می سوزد و می سازد
یادمان باشد:
اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
که در این بحر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم . . .
ای پرنده مهاجر سفرت سلامت اما
به کجا میری عزیزم قفسه تموم دنیا
روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری
وقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری
میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت
واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم
آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه
میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت
واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم
آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه
پرنده بیپر و پرواز و نغمه خاموشیست
پرنده فاصلهی بالهای پرواز است
پرنده طعمه گرفتن ز قلّههای بلند
پرنده پر کشیدن بر آبهای زلال
پرنده راوی چشمهای بارانی
پرنده خواستنِ آسمانِ درونِ دل است
پرنده کوچ
پرنده لانه به شاخ فصول بنهادن
پرنده عابرِ هموارهی خطر بودن
پرنده خو نگرفتن به میلههای قفس
پرنده شوقِ رهایی
پرنده آواز است
پرنده چیدنِ گلبرگهای ناپیدا
پرنده رد شدن از مرزهای ممنوعه
پرنده سینه سپردن به خالِ سرخ بلا
پرنده بُرد دلاویزِ نامِ آزادیس
عاشق کبوتر بود. می گفت پرندهای وفادارتر از کبوتر نیست. رهایش که می کنی هرجا برود، خیالت راحت است که برمیگردد. فقط دو روز حواسش پرت شد، فقط دو روز فراموششان کرد. همهشان رفتند، همهشان گم شدند. او دانه میریخت، اما دیگر دیر بود! هیچ کدامشان برنگشتند. مشکل اینجاست. ما یادمان رفته هیچ تعهدی یک طرفه نیست. وفادارترین کبوتر هم برای ماندنش دانه میخواهد، توجه میخواهد، عشق میخواهد. هیچ کبوتری ناچار به ماندن نیست. هیچ کبوتری …
بعضی از چیز ها
تنها از دور ظاهر آرام و زیبا دارند
و انسان
برای نزدیک شدن به آنها نباید پافشاری کند
مثل عشق
سیاست
و مهاجرت …
من بر آسمان خراش ها
پرنده های مهاجر زیادی دیده ام
که چشم هایشان پر از اشک بود!🕊💔
- ۹.۲k
- ۰۴ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط