خَلخال می بندم بر پاهایم
میرقصم میان ساز کلمات شعرت
رقص واژه ها را به راه می اندازم
و چون افسونگران
با چشمانم میکشم تو را در بند خود
می بینی برای دلبری
احتیاج به سلاح جبر ندارم
تیر و کمان مختص صیادان است
نه من صیادم و نه تو صید
دختری از دیار عشق
از خیال آرزو
با دامن رویا
رقصان بر روی غزل ها
کافیست بخوانی
می رقصم بر روی دریا ...

#سپیده_ش
#شعر_من_سپید
دیدگاه ها (۱۵)

مست از پی مستمی روم رو به فراموشیدر میان این همه ساز و نیمی ...

تابلوی جدید راهنمایی و رانندگیآهسته برانید عابرین در #ویسگون...

نمی دونستم کپشن چی بزارم جز این شعر خیاماسرار ازل را نه تو د...

از کدام مصرف حرف میزنی خانم سخنگو؟بویِ فِشل بودگیتان همه جار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط