عاشقانه های شبنم درکنار امام رضا
دستم را میگذارم روی مرزی ترین نقطه وجودم یک حس گمشده آهسته شروع میکند به جوانه زدن... سلام می
کنم چشمم مست تماشای گنبد طلا میشود... بو می کشم تا ریه هایم پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا و احساس تازگی اندیشه های خسته ام را فرا میگیرد... زیر لب زمزمه می کنم یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست به من هست؟ دلم را جا میگذارم در حرم و گره اش میزنم به ضریح امام رضا ومیروم ...
من غرق گناه آمده بودم به حضورت
مشمول عطایای تو گردیدم و رفتم
حاجتروایی همه عزیزان
عزیزانی که پیشمون نیستن عزیزان من داداش علی بابامحمدم که باتلاش او من نوکرامام رضا شدم وهمه وهمه عزیزانی که التماس دعا گفتن انشالله تذکره کربلاوزیارت امام رضا نصیبتون بشه
خادم الرضا شبنم صداقت 🤲
کنم چشمم مست تماشای گنبد طلا میشود... بو می کشم تا ریه هایم پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا و احساس تازگی اندیشه های خسته ام را فرا میگیرد... زیر لب زمزمه می کنم یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست به من هست؟ دلم را جا میگذارم در حرم و گره اش میزنم به ضریح امام رضا ومیروم ...
من غرق گناه آمده بودم به حضورت
مشمول عطایای تو گردیدم و رفتم
حاجتروایی همه عزیزان
عزیزانی که پیشمون نیستن عزیزان من داداش علی بابامحمدم که باتلاش او من نوکرامام رضا شدم وهمه وهمه عزیزانی که التماس دعا گفتن انشالله تذکره کربلاوزیارت امام رضا نصیبتون بشه
خادم الرضا شبنم صداقت 🤲
- ۷.۲k
- ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط