رمان رویای من

رمان رویای من

پارت ۶۷

دیانا، خود شیرینیم گل کرده بود شریع رفتم

تو آشپز خونه قشنگ آب جوش هم آماده

بود ریختم تو لیوان بدو بدو براش بردم


ارسلان، چشمام سمتش چرخید ذوق زده شدم


دیانا، ذوق تو جشاش و دیدم از ته دل

لبخندی به روی خنده زدم


ارسلان، دست شما درد کنه


دیانا، خواهش میکنم


ارسلان، سرفه خفم کرده


دیانا، من یه دارو دارم برای سرفه خیلی خوبه

من قبل از دانشگاه خیلی سرفه میکردم اما

این دارو خوردم خوب شدم


ارسلان، اسمشو میگی


دیانا، از توی کیفم درآوردم با یه قاشق حالا الان از این بخورید


ارسلان، تو دلم قهقهه بلندی زدم


دیانا، بعد اسم دارو و گفتم بهش کلاس

شروع شد بعد چند ساعت کلاس تموم شد

سریع دویدم تو ماشین که یهو تقی به شیشه ماشین خورد
دیدگاه ها (۳)

رمان رویای من پارت ۶۸ارسلان، دیانا ام چیزه دیانا، من برم خون...

یوتوب قدیمی اردیا 💫❤️😢🥺💔#به_امید_بازگشت_اردیا🥺

یوتوب قدیمی اردیا 😢💞🥺🥺#به_امید_بازگشت_اردیا🥺

رمان رویای من پارت ۶۵🫀ارسلان، یه تشکر میخواستم بکنم دیانا، ب...

رمان بغلی من پارت ۸۴رسلان: تک خنده ای کردم و خدافظی کردیم گو...

رمان بغلی من پارت۷۲ارسلان: ببرمت دکتر برات آمپول بنویسه دیان...

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط