#حمیرا
تو مثل رودخانه‌ای ترکم کردی
برای همین است
گاهی ماهی‌های مرده در خود پیدا می‌کنم

بازگشتن‌ات،
جوانی اَست
بازنمی‌گردد

تو از انتهای این خیابان بیرون رفتی
و آن انتها هنوز
بر سینه‌ی جهان سوراخ است

چرا نمی‌تواند برف؟
چرا نمی‌تواند برف
بر گذشته ببارد؟
چرا نمی‌تواند برف
این خیابان را ورق بزند؟

چرا
چطور
چگونه سفر کنم
تو مرده‌ای
و فاصله‌ات از تمام شهرها یکی‌ست

ماهی‌ها به سطح آب آمده‌اند
عید به سطح آب آمده است
عمق به سطح آب آمده است
و تنهایی‌ام
در آب حل نمی‌شود

تو مرده‌ای
و مرگت کوهی‌ست
که هر چه بر آن خاک می‌ریزم
بزرگتر می‌شود
دیدگاه ها (۰)

#محسن_چاووشی ‎کاش میشد آدمی، گاهی‎فقط گاهی‎به اندازه نیاز بم...

#معین-گفت: هیچ‌کساز دوری و نبود هیچ‌کسی نمرده! مرده؟ تو دلم ...

#رضا_بهرام#پست_سفارشیزندگى من روزاى سختی داشتاما تو سخت ترين...

#شادمهر_عقیلی بعد می بینی انگار صدایش را فراموش کرده ای، آن ...

★هر بار از نو عاشق تو خواهم شد...★

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

چند پارتی (جونگ کوک و ات):part4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط