بغلم کن که هوا سوز فراوان دارد

بغلم کن که هوا سوزِ فراوان دارد
بدن یخ زده ام حالِ پریشان دارد

مثل بیدی تنم از سوز هوا میلرزد
امشب آغوش پر از مهر تو مهمان دارد

لب به روی لب سرما زده ی من بگذار
لبت امشب بخدا مزّه دو چندان دارد

حسرت داغیِ آغوش تو بیمارم کرد
تب من با لب تو چاره و درمان دارد

بغلم کن که در آغوش تو آرام شوم
روح سرگشته ی من میل به طغیان دارد

لحظه ای از من اگر دور شوی میمیرم
بی تو این زندگی اصلاً مگر امکان دارد؟

آذر انگار کمی خسته شده از پاییز
مژده ی آمدن فصل زمستان دارد

مثل آذر که در آغوش زمستان گم شد
بغلم کن که هوا سوزِ فراوان دارد...🦋🦋

سلام محبوبم دورچشای نازت بگردم آرامشتوحفظ کن بورک مهربونم روح عزیزانت شاد ویاد عزیزشون گرامی🙏🥀🖤🥀

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

Sometimes your heart is so tired, it doesn’t even know why i...

طلوع کن که چنان آفتابگردان‌ هامرا دوچشم نظرباز،باتوخواهد بود...

"چه کنم با دل وامانده که دلتنگ شده؟ساز دلتنگیم امشب چه بد آه...

نامه ای به خدمت باسعادت خاتونِ زندگیم جانانم❤🌹اگر می‌توانستم...

☕️هفت روز تا تبدیل شدن به استاد قهوه☕️پارت 14

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط