شعر کامل در کپشن 👇

چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدی
دل سپردی و برای دگری یار شدی

بعدِ دل کندنت از من دلت آرام گرفت؟
خوب شد زندگی ات؟ یا که بدهکار شدی؟

بی تو اینجا خبری نیست به جز غصه و درد
حال خوش بودی و رفتی و دل آزار شدی

بودنت، پنجره ای باز به رویاها بود
ناگهان پنجره را بستی و دیوار شدی

عشق را با طمعِ منطق خود تاخت زدی
تا نهایت به دلت سخت بدهکار شدی

تو خودت خواستی از قصه ی من پر بکشی
پس نگو کار خدا بوده و ناچار شدی

حسرت یارِ تو بودن به دلم ماند که ماند
آخرین خواسته ام، قسمت اغیار شدی

من که در حد پرستش به تو دلبسته شدم
من چه کردم که تو اینگونه جفاکار شدی؟

پشت کردی به من ای ناز غزالِ غزلم
شیر را پس زدی و طعمه ی کفتار شدی

مرگِ دل، نقطه ی آغاز فروپاشی هاست
حیف و صد حیف که تو دیر خبردار شدی

شعر : حمید رضا گلشن
#شعر_زیبا
#شعر_ناب
#بخوان_شعر_سخن_ناب
دیدگاه ها (۷)

#بخوان_شعر_سخن_ناب #شعر_ناب #شعر_زیبا #شعر_کوتاه

الهی به آنان که پرپر شدندپر از زخم های مکرر شدندبه آنان که چ...

دلیل خوش شانس بودن خیلیا شاید خوش قلب بودنشان باشد . هیچ عمل...

یه+چیزایی+را+باید+سرِ+سفره+پدر+و+مادر+یاد+بگیری+!+مثل+شرف+،+...

چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدیدل سپردی و برای دگری یار شدیب...

دلم پیش تو باشد،جسمم اینجا خانه ای دیگرهوایت در سرم باشد ، س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط