part

part⁵

Boyfriend


صبح ویو کوک

با دل درد بدی از خواب بیدار شدم
گریم گرفته بود اصلا نمیتونستم
تکون بخورم همش.....بخاطر اون‌‌‌....
عوضی....دیگه نمیتونستم تحمل
کنم بغضم رو آزاد کردم
از چشمام گوله گوله اشک میومد
....
انگار بیدار شده



تهیونگ : بیدار شدی((خوابالو))

کوک : هققق((گریه))

تهیونگ : چیشده؟

کوک : هققق مگه نمیدونی


((نکته رو بروی هم تو تخت نشستن))

تهیونگ : اهان((نیشخند))

کوک : اهههه هققق درد...دارم

تهیونگ : بیبی حالت خوبه

کوک: همچنان گریه))

تهیونگ : بیا بریم حموم

کوک : نمی...خوام

ویو راوی


تهیونگ بی توجه به اعتراض کوک
اون رو برآید استایل بغل کرد
هردو برهنه به سمت حمام رفتن
کوک آروم گرفته بود
تهیونگ آب گرم رو باز کرد
گذاشت وان پر بشه
تا وان پر بشه رفت سمت کوک که
گذاشته بود روی صندلی گرفت بغلش
گذاشت رو پاهاش سرش رو نوازش میکرد
...
بعد کوک رو دوباره برآید استایل بغل کرد گذاشت رو وان بعد خودش هم رفت بغلش
زیر دل کوک رو ماساژ میداد...


کوک : چرا اینکارو کردی (بغض)

تهیونگ : باید از تو اجازه میگرفتم

کوک : ((گریه))

تهیونگ : تو بهم بگو چرا گذاشتیم رفتی

کوک : ...

تهیونگ : جواب بده

کوک : مگه خودت خبر نداری

تهیونگ : از چی

کوک : ...

تهیونگ : جوابم رو بده((داد))

کوک : با..شه جواب میدم


فلش بک ...



ادامه دارد...

حمایت🥺
دیدگاه ها (۷)

part²²teahkookویو تهیونگ با حس فشار توی پایین تنم از خواب بی...

part⁶Boyfriend فلش بک ویو کوک مثل همیشه منتظره تهیونگ بودم ا...

part⁴ Boyfriend (( تهیونگ رو کوک خیمه میزنه))شروع می کنه به‌...

part³Boyfriend ویو راوی همینطور که کوک تهیونگ رو ت...

قهر من

دیدار اول ..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط