ای زندگی بردار دست از امتحانم
ای زندگی بردار دست از امتحانم
بس که عذابم داده ی من نیمه جانم
دیگر نمانده ازمن اثر بال و پرم سوخت
خاکستری در دست بادم ناتوانم
چون باغبانی که گلش پژمرده بردست
شکل بهارانم ولی از دل خزانم
پغضی گلویم را گرفته مثل هرشب
همدرد ابری تیره در اسمانم قامت خمیده رنگ غم بر چهره ام هست
من پیر دردم کس نمیداند من جوانم
خنده بر لب دارم ولی در خلوت خود
این گریه های لعنتی بگرفته جانم
چون شمع میسوزم ولی پروانه ای شب
اوازه ی شهر غریبانم گمانم
خسته ازاین اشعار غمگین دفترم هست
سنگ صبور. غصه ها داده آمانم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤اینم اخرین پست 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بس که عذابم داده ی من نیمه جانم
دیگر نمانده ازمن اثر بال و پرم سوخت
خاکستری در دست بادم ناتوانم
چون باغبانی که گلش پژمرده بردست
شکل بهارانم ولی از دل خزانم
پغضی گلویم را گرفته مثل هرشب
همدرد ابری تیره در اسمانم قامت خمیده رنگ غم بر چهره ام هست
من پیر دردم کس نمیداند من جوانم
خنده بر لب دارم ولی در خلوت خود
این گریه های لعنتی بگرفته جانم
چون شمع میسوزم ولی پروانه ای شب
اوازه ی شهر غریبانم گمانم
خسته ازاین اشعار غمگین دفترم هست
سنگ صبور. غصه ها داده آمانم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤اینم اخرین پست 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
- ۳.۴k
- ۲۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط