ومن از صبحی مینویسم که با

ومن از صبحی مینویسم که با
گشایش چشمانت آغاز میشود
ونگاه تو مجابم میکند
که بی اختیار واژه ها را
کنار بگذارم و فقط بگویم
دوستت دارم❣️
ای روشنای هرشب و روز هایم...
نمی دانم...!
نور از آفتاب است یا از طووو؟
فقط می‌دانم...
صبح بخیر هایت؛
دنیایم را نورانی میکند

احاطه کن مرا
بی رهایی
بگذار آغشته شوم به عطر بودنت
پناهم ده
به امنیت آغوشت
همچون گرمای مرداد
سوزان
والفبای عشق را
جاری کن بر زبان
از عشق تا بوسه...


_؏ــاشقانه هایم برای طــــღـــــوو
#خاص
_آرامش جانی،
این بهترین
تعبیر از تمامی توست...
دیدگاه ها (۰)

کجا آرام بگیرم جز میان دست تومن دلم آغشته شد از بوی عطر جان ...

از همه چیزفقط «طــوو» باشی و آغوشت …دیگر، دنبال چیزی نخواهم ...

تک‌تک‌ واژه‌هابه لهجه‌ی سکوت تو را می‌خوانند تو در شعرهایم ق...

دست مرا بگیرکه باغ نگاه توچندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط