فیک انتقام عشق

فیک: انتقام عشق
part⁵

اولین بار بود؛ اولین باره که حرف های یکی اینقدر روی جئون بزرگ تاثیر میزاره
جونگکوک تا به حال به حرف کسی گوش نکرده بود، اینقدر حرف یکی روش تاثیر نگداشته بود، تاحالا حرف کسی آرومش نکرده بود
اولین بار بود و چه مین اینکار رو کرد
حتی مادربزرگش هم نتونسته بود جونگکوک را قانع کنه
چه مین اول جونگکوک را عصبی کرد و بعد آرومش‌ کرد
خیلی عجیب بود حتی نگهبان های که چند ساله به جئون خدمت می‌کنند تا به حالا ندیده بودند که رئیسشون به حرف کسی گوش بده و اینقدر حرف کسی روش تاثیر بزاره
جئون تا به حال حرف درست رو زده بود و این بار جئون بزرگ اشتباه کرد و کیم‌ چه مین راه درست رو بهش نشون داد
دختر برای جئون مثل نوری از امید در قلب سیاه پسر بود که راه را به پسر نشون میداد و هر قدمی که برمیداشت بهش امید میداد
اِینگار دختر همونی بود که توی زندگی جئون کم بود
اِینگار زندگی پسر فقط دختری مثل چه مین رو کم داشته
ولی هنوز چیزی مشخص نیست
نمیشه با یه بار رام کردن جئون اینقدر وابسته و امیدوار شد
جئون از زیرزمین بیرون رفت و همینطور از عمارت
سوار ماشین مشکی خودش شد و حرکت کرد
نمیدونست کجا بره، از کی چی بپرسه، از چی آمار بگیره
حرکت کرد و بی مقصد رانندگی می‌کرد
کل مسیر به حرف های دختر فکر می‌کرد
از شجاعت دختر خوشش اُمده بود که اینطوری تو روی جئون بزرگ وایساد
به حرف هاش خوب فکر کرد و با فکر زیاد متوجه شد که حرفهاش درست‌تر از چی هست که به نظر میرسه
ماشین را نگه داشت و گوشه خیابان ماشین را پارک کرد
از ماشین خارج شد و روی نیمکت نشست
دو دستش رو سرش گذاشت و به اون لحظه که چه مین توی روش وایساد فکر کرد و به لحظه مرگ خانوادش جلوی چشمش
برای اینکه به اون لحظه وحشتناک فکر نکنه سرش را بالا گرفت و نفس عمیقی کشید
موبایلش را از جیبش بیرون آورد و به باک هیون زنگ زد
باک‌هیون دوست چندین ساله جئونه
دوستی که از پیش دبستانی تا الان باهاشه و ولش نکرده و همیشه پشتش بوده
جئون توی این دنیا بیشتر از هر چیزی به باک هیون اعتماد داره و همه چیز را به رفیقش میگه
به باک هیون همه چیز را گفت‌و قرار به این شد که باک هیون حلش کنه
باک هیون عضو باند جونگکوکه که بیشترین کمک را به جئون کرده
اون هکر بسیار ماهریه، همه هکر کاری ها زیر دست باک هیون
باک هیون قرار شد که بره دنبال قضیه و تا اون موقع که قضیه حل نشده چه مین توی زیرزمین میمونه و هیج بلایی سرش نَیاد
جونگکوک دستور داد که حتی یه مو از سرش کم نشه ولی اونجا میمونه
چه مین از سر بیکاری بیشتر از قبل فکر‌می‌کرد
بعضی موقع ها اینقدر فکرش درگیر میشد که متوجه فریاد های قربانی ها نمیشد

continues...
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۳)

فیک: انتقام عشق[(اسلاید۲)]عمارت جونگکوک[(اسلاید۳)]داخل عمارت...

فیک: انتقام عشقpart⁴_(خنده)+دیونه روانی_من‌دیونه ام یا تو؟ها...

فیک:انتقام عشقpart³مردمیخواست حرف بزنه که صدای رئیسش مانع ای...

ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 76 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ دختر...

black flower(p,252)

ME AND YOUزیادی ازین زندگی خسته شده بودتوی مهمونی دوستانه نش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط