دل به دریایت زدم دیدم که نجوا میکنی

دل به دریایت زدم دیدم که نجوا میکنی
صحبت از آمال شیرینی ز رویا میکنی

دیدم این جان را ندارد صبر اما باز هم
با قرار و وعده هایت دل تسلا میکنی

خواستم از چشمهای تو بگیرم مشق شعر
دیدمت شعر مرا با عشق معنا میکنی

گفتمت آغوش گرمت را طلب دارم ولی
من تمنا و تو هم امروز و فردا میکنی

قصد کردم بوسه ای گیرم تسلای دلم
یادم آمد ناگهان بیداد و بلوا میکنی

نیتم این بود تا پا پس کشم از خستگی
دیدمت عاشق ولی عین زلیخا میکنی

#ستایش_قلب_سربی
#خاص #دلنوشته #عاشقانه
#عشق_جان #دلتنگی #دلبرانه
#ویسگوت


‌ ‎‌‌
دیدگاه ها (۰)

من دلم قدیه دنیا دلم واست تنگ میشه از تو سکوت مانده و از من ...

میدونی روانشناسا چی میگن ؟ میگن ادما دلتنگ لحظات و حس و حالی...

ميروی اي جان جانان ، تا كجا با ساز دل؟باز هم شعر تــــو و در...

چندیست که دلگیر شده حال و هوایمدرد است که افتاده در آهنگ صدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط