┊🤣💔😂
- مردی که زنش رو انداخت بازداشتگاه ..💔😂
یعنی ترکیدم با این سکانس‌ها از خنده🤣😭
اونجایی که جانفزا میگه این همون شوهرم هست که
کمیسره و ماهیر حرص می‌خوره میگه انگار شوهر
دیگه‌ای هم داره خیلی خوب بودددد💔🤣
یعنی من کلا موقع دیدن قسمت 16 لبخند روی لبام
بود و یهو منفجر میشدم و کلی می‌خندیدم😂
ماهیر یه دروغ حاملگی رو ادامه داد و
عین چی پشیمون شد خودش😂🤌🏼
کورشات نگران دختر حاملش بود و صالح هم
نگران ساره بود و مخ ماهیر رو خوردن😂
عاشق ساره شدم که جانفزا رو مسخره میکنه
میگه ماشالا ماشالا چقدر خوب می‌شناختیش🤣
کلا من بخوام از این قسمت تعریف کنم یه انشای
بلند بالا میشه پس دیگه چیزی نمیگم😂😂🫶🏼
شما هم بیاین توی کامنت نظر بدین یکم😂🥹🫶🏼
.
🦋𝙁𝙤𝙡𝙡𝙤𝙬 𝙁𝙤𝙧 𝙈𝙤𝙧𝙚✨@onyaz_iran
.
#suburcuyazgıcoşkun #burakdeniz #birgecemasalı #yazbur #mahcan #onyazfc #kardeşlerim #داستان_یک_شب #سریال_ترکی
.
© No copyright Infringement Intended.
For Credits or Removal Please Contact Us Via Direct Message.
دیدگاه ها (۲)

┊❤️‍🔥- خیلی می‌خوامت جانفزا ..❤️‍🔥این هات بودن و قشنگ بودنشو...

┊🤣❤️‍🔥😂- وقتی ماهیر ییلماز غیرتی می‌شود ..❤️‍🔥😂یعنی این سکان...

┊😂💉- دوئت ماهجان وسط اورژانس ..🎶😂یعنی اصلا نمی‌تونستم از این...

┊🤍- جونم رو واسش میدم ..🤍جانفزا انقدر ماهیر رو دوست داره و ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط