دفترچه غم

دفترچه غم
part:1
دیانا🥀
صبح زود بیدار شدم نگاهی به ارسلان کردم خواب بود چ نازم خواب بود نگاهی ب ساعتم کردم۶بود
رفتم دست صورتمو شستم صبحونرو اماده کردمو رفتم سمت اتاق ارایشی مردمو لباسامو عوض کردم یه تاپ نیمتنه با شلوارک پوشیدمو رژ قرنزمو زدم موهامو ریختم دورم عطرمو زدم ساعتو نگاه کردم۷بودد!!
ارسلان ۸باید میرفت سرکار ارسلان ارسلان
-جون ارسلان
دستی تو موهاش کشیدم بوسی روی گونش زدم
+بیدار نمیشی
لبخندی زد گفت
-نچ
دیرت میشه ارسلاننن
-مهم نی
دیانا:خواستم بلندشم که دستمو کشید پرت شدم تو بغلش
عه ارسلانن
ارسلان:بخواب دستامو محکم تر دور کمرش کردم
دیانا:رد نگاهشو گرفتم رو لبام بود جیغی کشیدم
ارسلان:دیانامم کرر شدممم
سرمو خم کردم
دیانا:همین جوری تو دریای مشکیش غرق بودم ک گرمای لباشو رو لبام حس کردمو اروم ادامه دادم
ارسلان:دیانا سرخ شده بوددد خنده ای کردم که نگاشو دزدید سرشو گذاشت رو سینم
دیانا:ارسلانن چی خنده داشتتت سرمو بلند کردمو نگاش کردم
موهاش ریخته شده بود تو صورتش تازه متوجه بی لباسیش شدممم
ب بدنش خیره شدممم
ارسلان:خوردیم کوچولو ک سرشو پایین گرفت سرخ تر شد
..........
هوووو رمانن جدیدد حمایتتت...
دیدگاه ها (۰)

part:2دیانابا دستش چونمو داد بالا گوشه لبم بوسه ای زد از اتا...

^°{دفترچه.غم}^°part3 -چه مرگتهه محرابب؟؟؟+سلامم ک بلد نیستی ...

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی من پارت۱۳۶و۱۳۷و۱۳۸و۱۳۹دیانا: ارسلان اون بچه فقط پن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط