دچار تا نشوی عشق را نمی فهمی

دچار تا نشوی، عشق را نمی فهمی
تو هيچ از من و اين ماجرا نمی فهمی

رفيق، نسبت من می رسد به مجنون،‌ آه...!
وعشق سهم من است و شما نمی فهمی

بدون آن كه بفهمم شدم دچار عشق
تو خنده می كنی اما،‌ مرا نمی فهمی!

خيال می كنی آيا كه من پشيمانم؟
خيال می كنی آيا،‌ و يا نمی فهمی؟!

«منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن»
خيال توبه ندارم،‌ چرا نمی فهمی؟!

زعشق گفته ام و حاضرم به تكرارش
بگو كه حرف مرا تا كجا نمی فهمی؟

و حرف آخر من: عشق اختياری نيست
دُچار تا نشوی، عشق را نمی فهمی ...
دیدگاه ها (۰)

" دیالوگ به یادماندنی مهدی سلطانی در فیلم شهرزاد"؛تو بگو عرو...

می‌دانم وقتی تو را ببوسد، در آن صدم ثانیه‌ی انتظار، پیش از ر...

باورکن سخت استخیلی هم سخت است اینکه بدون خودم برایت آرزوی خو...

...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط