دو ساعته به کلیپ نگاه می کنم میگم خدایا این دوتا من و رفیقمیم...
در شکل پسر رفتیم تو رمان🤣
لامصب آرون مترجمیه واسه خودش...😂
#رمان_مافیایی
"آرون"
کیان_نزارین در بره بگیرینش...!!! (بلند)
آه گوه توش...
رفتم سمته آسانسور...
با آسانسور نمیشه...
کیارش_کجا رفت!؟(عصبی و بلند)
برگشتم به سمته راستش که راه رو بود و اونا اولش بودن نگاه کردم...
کیوان_اونجاست!!!
راهم و کج کردم و دوییدم سمت پله های اضطراری...
که...
با گراهام چشم تو چشم شدم تو یه لحظه...
همون یه لحظه کافی بود تا خودش همه چیز و متوجه بشه...
کیاوش_وایسا...(بلند)
فقط دوییدم...اصلا علاقه ایی یه این ندارم که تو این موقعیت دستگیر بشم
پس فقط دوییدم و رفتم سمته پله های اضطراری و ازش رفتم پایین...
تا می شد سریع رفتم...
کیان_دِ وایسا دیگه!!!!
_خواب دیدی خیر باشه...!!!!(خنده و نفس نفس و بلند)
شت لعنتی...پاهام گرفت...
یه لحظه نزدیک بود پرتاب بشم پایین...
آنقدر رفتم که رسیدم به پارکینگ، سوییچ و از تو جیب کتم در آوردم و در ماشین و باز کردم نشستم توش...
و...
گاز و گرفتم و در رفتم...
_دهنتون سرویس...(زیر لب با نفس نفس...)
تلفنم و برداشتم زنگ زدم بهش...
از این موضوع اگه بی خبر بزارمش من و تیکه تیکه می کنه بعد به عنوان شام میده به سگاش...
گوشی رو گذاشتم رو بلند گو...
یه بوق...
دو بوق...
سه بوق...
جواب داد...
مثل همیشه...ساکت...
_فکر کنم خودت زود تر فهمیدی چی شده...(خنده)
قطع کرد...
این اخلاقاش واقعا رو مخه...
"دینگ"
پیام اومد...؟
ماشین و یه کنار پارک کردم تا راحت تر به کارم برسم...
گوشی رو از رو داشبورد برداشتم...
"ابوالنهار...دبی..."
خودش بود...
خب شاید الان براتون جای سوال باشه که چی گفته...
بزارین براتون ترجمه کنم...
ابوالنهار برگشته و توی دبی هست...
پس باید آخر شب با جت شخصی بریم دبی و سر به نیستش کنیم...
دخترا رو هم با خودمون میبریم...
پس زود تر کار هارو انجام بده...
اره...
کل حرفش همین بود...
حرف خودش کاملا خلاصه و مختصر و مفید بود...
گوشی رو برداشتم زنگ زدم به گراهام...
گراهام_بگو...
_ندا و سوفیا رو چی کار کردی؟
گراهام_انتقالش دادم یه بخش دیگه...
اسمش و هم چک کردم تو سیستم و دوربین مداربسته نباشه...
_اوکیه...فقط اینکـ...
گراهام_میدونم...ساعت12اونجام...
دخترا رو هم میارم تا بریم دبی...خداحافظ...
بیب...
عجبا...
بی بی سی آنقدر سرعت خبر رسانی نداره که اینا دارن...
جالبه...
در شکل پسر رفتیم تو رمان🤣
لامصب آرون مترجمیه واسه خودش...😂
#رمان_مافیایی
"آرون"
کیان_نزارین در بره بگیرینش...!!! (بلند)
آه گوه توش...
رفتم سمته آسانسور...
با آسانسور نمیشه...
کیارش_کجا رفت!؟(عصبی و بلند)
برگشتم به سمته راستش که راه رو بود و اونا اولش بودن نگاه کردم...
کیوان_اونجاست!!!
راهم و کج کردم و دوییدم سمت پله های اضطراری...
که...
با گراهام چشم تو چشم شدم تو یه لحظه...
همون یه لحظه کافی بود تا خودش همه چیز و متوجه بشه...
کیاوش_وایسا...(بلند)
فقط دوییدم...اصلا علاقه ایی یه این ندارم که تو این موقعیت دستگیر بشم
پس فقط دوییدم و رفتم سمته پله های اضطراری و ازش رفتم پایین...
تا می شد سریع رفتم...
کیان_دِ وایسا دیگه!!!!
_خواب دیدی خیر باشه...!!!!(خنده و نفس نفس و بلند)
شت لعنتی...پاهام گرفت...
یه لحظه نزدیک بود پرتاب بشم پایین...
آنقدر رفتم که رسیدم به پارکینگ، سوییچ و از تو جیب کتم در آوردم و در ماشین و باز کردم نشستم توش...
و...
گاز و گرفتم و در رفتم...
_دهنتون سرویس...(زیر لب با نفس نفس...)
تلفنم و برداشتم زنگ زدم بهش...
از این موضوع اگه بی خبر بزارمش من و تیکه تیکه می کنه بعد به عنوان شام میده به سگاش...
گوشی رو گذاشتم رو بلند گو...
یه بوق...
دو بوق...
سه بوق...
جواب داد...
مثل همیشه...ساکت...
_فکر کنم خودت زود تر فهمیدی چی شده...(خنده)
قطع کرد...
این اخلاقاش واقعا رو مخه...
"دینگ"
پیام اومد...؟
ماشین و یه کنار پارک کردم تا راحت تر به کارم برسم...
گوشی رو از رو داشبورد برداشتم...
"ابوالنهار...دبی..."
خودش بود...
خب شاید الان براتون جای سوال باشه که چی گفته...
بزارین براتون ترجمه کنم...
ابوالنهار برگشته و توی دبی هست...
پس باید آخر شب با جت شخصی بریم دبی و سر به نیستش کنیم...
دخترا رو هم با خودمون میبریم...
پس زود تر کار هارو انجام بده...
اره...
کل حرفش همین بود...
حرف خودش کاملا خلاصه و مختصر و مفید بود...
گوشی رو برداشتم زنگ زدم به گراهام...
گراهام_بگو...
_ندا و سوفیا رو چی کار کردی؟
گراهام_انتقالش دادم یه بخش دیگه...
اسمش و هم چک کردم تو سیستم و دوربین مداربسته نباشه...
_اوکیه...فقط اینکـ...
گراهام_میدونم...ساعت12اونجام...
دخترا رو هم میارم تا بریم دبی...خداحافظ...
بیب...
عجبا...
بی بی سی آنقدر سرعت خبر رسانی نداره که اینا دارن...
جالبه...
- ۲.۸k
- ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط