بزن باران از سرتا پا مرا خیسم کن

بزن باران از سرتا پا مرا خیسم کن
درونم آتش بزن و خاکسترم کن
بزن باران که سوختم از شب تار
غم و غصه ی دلم ،مرا کرده گرفتار
بزن باران که خیلی دل گران است
غم دنیا پریشان کرده جانم
صیاد غم آنطوری مرا کرده گرفتار
که مثل صیدی أسیر روزگار شده ام
بزن باران زمانه ناهمواره ...
کی میتونه پابرهنه ازش عبور کنه...

بزن بارون
دیدگاه ها (۲)

کمی از غسل زیر پیرهن ماند کمی از خون خشک بر بدن ماندکفن را ...

.دریغ اگر من و تو به شوقِ بودنِ همحریف غم نشویم...🤍.

رو دست شب موندم …دلتنگی می دانی چیست؟غرق شدن در یادتفکر به ص...

گاهے یڪے میشهتمام زندگیتتمام هستیتتمام جونتمیدونے ڪهشاید هیچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط