از مادربزرگم پرسیدم :
روز خواستگاری چی پوشیده بودی؟
گفت: اووو يادم نمیاد که پنجاه سال پیش بود!!!
بابابزرگم از اونور گفت:
کت و دامن قرمز.

+از همینا باشید لطفا!
دیدگاه ها (۲)

﮼تو برای من اون نوری هستی که وقتی به هیچی امید ندارم تو زندگ...

مادر چه اكسير كميابي ست!اگر سرشار از درد و خستگي هم كه باشد ...

مخاطب عزیزکاش بدانیدوست داشتنتخورشید نیست،که لحظه ای بیایدو ...

فراموش نکن نیلوفر جایزه ی ایستادگی مرداب است،بادبادک تا با ب...

ازدواج از روی اجبار۲ ادامه پارت۹

ارمی ها بخوننن و اینو تو پیجشون بزارن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط