فاطمهنام بود دردانۀ قبیلۀ بنیکلاب تازهعروس علی

فاطمه‌نام بود؛ دُردانۀ قبیلۀ بنی‌کلاب، تازه‌عروسِ علی... تا از زینب و حسنین اجازه نگرفت، وارد خانه نشد...

از امیرالمؤمنین درخواست کرد او را به نام (فاطمه) صدا نزنند تا زینب و حسنین فکر نکنند که آمده جای مادرشان را بگیرد و گفت که من این‌جا فقط به کنیزیِ فرزندانِ فاطمه آمده‌ام... این بود که علی، لقب ام‌البنین بر او نهادند...

عباس که به دنیا آمد، همان اولِ کار، قنداقه‌اش را برداشت و دور سر زینب و حسنین چرخاند و گفت این پسر، فداییِ شماست و نه بیشتر...

هنگام ورود کاروان اسرا به مدینه، خبرهای عباس و دیگر پسرانش را کنار زد و انگار نمی‌شنید که عباس تکه‌تکه شده و... مدام از حسین می‌پرسید و مبهوت داغِ حسین بود...
بعد از کربلا، گریه بر حسین ممنوع بود و ام‌البنین، فرزندانش را بهانه کرد! بر مزار چهار پسرش می‌نشست و از حسین می‌خواند و بر حسین گریه می‌کرد و کسی جلودارِ دُردانۀ قبیلۀ بنی‌کلاب نبود...
علیهم السلام

مرام ام‌البنین... روضه‌اش هم فدای روضۀ حسین...
به بهانۀ عروجِ او، بر حسین گریه کنیم که
این پیراهن چقدر می‌ارزه؟
به یاد گودال تنم می‌لرزه...💔
دیدگاه ها (۰)

راز یک ذکر که زندگیتان را دگرگون می‌کند! ✨می‌گویند این ذکر، ...

ویدا جوان درحالی اعلام کرد قطع همکاری با صداوسیمای جمهوری اس...

🗯دامنت عباس پرور ؛ همسرت مولا علیمرتضی خو ، فاطمه رفتار ، یا...

او چهار فرزند داد…اما دلش فقط یک نام را صدا می‌زد: حسینگفتند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط