بیابان را سراسر مه فرا گرفته است

#بیابان را، سراسر، مه فرا گرفته است.
چراغ قریه پنهان است
موجی گرم در خون بیابان است
بیابان، خسته
لب بسته
نفس بشکسته
در هذیان گرم عرق می‌ریزدش آهسته
از هر بند.

بیابان را سراسر مه گرفته است.
می‌گوید به خود عابر
سگان قریه خاموش‌اند.
در شولای مه پنهان، به خانه می‌رسم.
گل‌کو نمی‌داند. مرا ناگاه در درگاه می‌بیند.
به چشم‌اش قطره
اشکی بر لب‌اش لبخند، خواهد گفت:
بیابان را سراسر مه گرفته است...
با خود فکر می‌کردم که مه، گر
همچنان تا صبح می‌پائید مردان جسور از
خفیه‌گاه خود به دیدار عزیزان باز می‌گشتند.

بیابان را
سراسر
مه گرفته است.
چراغ قریه پنهان است،
موجی گرم در خون بیابان است.

بیابان، خسته لب بسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق می‌ریزدش
آهسته از هر بند...
دیدگاه ها (۰)

#امروز که پاییز به من تاختهو پنجره‌هایم را گرفتهنیاز دارم که...

#دريابـــــ ڪَرفتــــار قفس را نفسے چنداےنغمہ ے چشماݧ تــــ...

#گِله‌ای نیست من و فاصله‌ها همزادیمگاهی از دور تو را خوب ببی...

#مرگ اگر مرد است گو نزد من آیتا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ...👎

#درخواستی#تکپارتیوقتش رسیده...... ا/ت نفس‌هاش تند شده بود هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط