عشق میگیرد به خود هر روز رنگ تازهای

عشق می‌گیرد به خود هر روز رنگ تازه‌ای
تا که بنْشاند به دامان باز ننگ تازه‌ای

من نشانِ صلح از موی سپیدی داشتم
ناگهان چشمی سیاه افروخت جنگ تازه‌ای

گرچه شیطان‌را به سنگ از خویش‌راندم هفت‌بار
باز بازی می‌خورم از هفت‌سنگ تازه‌ای

تا که تو آغوش بُگشایی به استقبال من
پیشکش آورده‌ام شعر قشنگ تازه‌ای

از شراب کهنه مستم کرده‌ای، دیگر بس است
دست‌کم مستم کن امشب از شرنگ تازه‌ای...🦋🦋

اولومسوز سوئرم سنی جیران بالام💐🫂🧿🌐
دیدگاه ها (۰)

خوشـبختیطلوع خورشـید چشـمان تـ❤و بودوقتـے درگـیر پاییـز بودم...

عاشـــقانه ترین ابـراز عـلاقه هـم متعـلق به شــاملوئه اونجــ...

همیشه، گوشهٔ گرمی، به نامِ "دل" با توست که صادقانه‌تر از هر ...

ما گدای در جانان نه برای نانیم دل بدادیم و بجان در طلب جانان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط