آرام باش عزیز من

آرام باش عزیز من،
آرام باش ...!
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب ،
برق و بوی نمک ، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می‌رویم ،
چشم‌های‌مان را می‌بندیم ،
همه‌جا تاریکی است

آرام باش عزیز من،
آرام باش ...!
دوباره سر از آب بیرون می‌آوریم
و تلالؤ آفتاب را می‌بینیم
زیر بوته‌ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری،
طالع می‌شود ..
دیدگاه ها (۰)

دکتر انوشه چقدر قشنگ میگه؛برای رسیدن به آرامش کافیه به خودت ...

هیچ زمان نمی توانی قلبت را خاموش كنیحتی اگر وانمود كنی كه به...

کدام پل در کجای جهان شکسته است..که هیچ کس به مقصدش نمی رسد.....

دنیا پشت قباله ی هیچکس نمی افتد...قرار نیست که با افکار دیگر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط