دست خدا را بگیر تا دنیا را فتح کنی

دستِ خدا را بگیر تا دنیا را فتح کنی
هنوز از ياد نبرده‌ام چه گله‌هايی كردم برای سختیِ راه، و خدا چگونه مرا به بالای كوه هدايت كرد.
و فراموش نكرده‌ام كه چه نا اميدانه در پی جرعه‌ای آب بودم و خداوند چگونه سيرابم كرد.
وعده خدا اين است:
«دستانت را به من بده تا فتح كنی دنيا را و ممكن كنی ناممكن‌ها را و به‌دست بیاوری دست‌نيافتنی‌ها را.»


وقتی ردپای خدا را در زندگی پيدا كردم، فهميدم می‌توانم پاهايم را از گليمم درازتر كنم و خواسته‌هايم بزرگ‌تر از حد تصور باشند.
وقتی لبخند خدا را ميان دعاهايم ديدم، «ترس» برايم معنايش را از دست داد و جايش را «ايمان» پر كرد.


#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس
#حس_خوب_آرامش
#ویسگون
دیدگاه ها (۰)

ناز اگر نازِ تو باشد، خریدن داردقهوه ی چشمِ تو ای یار چشیدن ...

فرزندِ آدمم که زِ سیبی گذر نکردپس من چگونه از لبِ سرخت حذر ک...

دلخوش باش به باریکه‌‌‌ی نوری که از بینِ چین های پرده روی تخت...

با سکوتِ خویش وقتی این چنین دل میبری ،وای اگر لب وا کنی ایما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط