باز امشب...

امشب دوباره خیالت به سرم زد...

میخواهم دور شوم از این هیاهو.
بگریزم از این همهمه ها..شاید دل بیقرارم را تسکین شود.
دستانت را میخواهم.آن گرمیه وجودت را...
بیا و بلندم کن
بی تو سخت پریشانم..
دل پرآشوبم تو را میجوید💔
دیدگاه ها (۰)

......

خواستند از تو بگویند شبی شاعر هاعاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد...

درون قهوه‌خانه با خودم گفتمکه از امروزفراموشت کنم دیگرو غم‌ه...

عاشقی*

عصر پنجشنبه است و دل تنگ‌تر از همیشه. دوباره هوای نبودنت در ...

(۲part)..... نامه ای به وجودم.. ـــــــــــــــ.... سوالت به...

فرصتی نبود .لحظه اش رسیده بود که باز هم چشم های تو را ببینم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط