مرا چشمیست خون افشان، ز دست آن کمان‌ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید، از آن چشم و از آن ابرو

غلام چشم آن ترکم، که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

هلالی شد تنم زین غم، که با طغرای ابرویش
که باشد مَه که بنماید ز طاق آسمان ابرو؟

رقیبان غافل و مارا از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو

روان گوشه‌گیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمن زارش همی گردد چمان ابرو

دگر حور و پری را کس، نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آنچنان ابرو

تو کافر‌دل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو

اگر چه مرغ زیرک بود، #حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد، چشم آن کمان ابرو

#محمد_رضا_شجریان جان
دیدگاه ها (۱)

در وسط کوچه تورا می‌زدندکاش بجای تو مرا می‌زدند...#روضه #حضر...

مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتربا همه گرمیم با دل‌های ت...

بارش حق از حاج محمود خان عزیز#فلسطین#اسرائیل#جمهوری_اسلامی#م...

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفاییعهد نابستن از آن بِه ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط