برگشتم...

خیلی دوست داشتم جدی برم
و خب ... فقط به خاطر دو نفر .. شایدم یکی برگشتم ...
اصلا .. *نا امیدی*
هیچ کس به کتفش نبود گورمو گم کردم .. خوشحال هم شدن فک کنم... و خب... وقتی رمانم تموم بشه میرم :)
گیلی گیلی
و خب .. چند وقت دیگه یا شایدم اگه حوصلم گرفت ...عه گرفت .. پس امشب رمان می زارم :)
هف ... خسته شدم
پس برم تایپ کنم .. بایی
دیدگاه ها (۳۸)

در جست و جوی حقیقت (پارت 20)

ادیت من

عجب

شکار باشد ؟

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۱

My violent mafiaseason۲Part۸صبح روز بعدویو ا.ت با حس عجیبی ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط