مرابهخلسهمیبردحضورناگهانیت

#مرا‌به‌خلسه‌می‌برد‌حضور‌‌ناگهانیت
سلام و حال پرسی و شروع خوش زبانیت

فقط نه کوچه باغ ما … فقط نه اینکه این محل
احاطه کرده شهر را شعاع مهربانیت

دوباره عهد میکنی که نشکنی دل مرا
چه وعده‌ها که میدهی به رغم ناتوانیت

جواب کن به جز مرا … صدا بزن شبی مرا
و جای تازه باز کن میان زندگانیت

بیا فقط خبر بده مرا قبول کرده‌ای
سپس سر مرا ببر به جای مژدگانیت...
دیدگاه ها (۰)

🐋

#درین‌شب‌های‌مهتابی‌که‌می‌گردم‌میان‌بیشه‌های‌سبز ِ‌گیلان با ...

‍ ‌‌‌‌‌ #جاے_تو_خالیست_در_تنهایے_هایے_ڪہ_مرا...

#صدایم_کن_صدایت_موجب_تسکین_درد_استظهور شعله ای در ذهن یک قند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط